ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه، کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب افروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه، کِرمِ شَب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شَب اَفروز، یَراعِه، وَلَدُالزِّنا، کَمیچِه، آتَشَک، آتَشیزِه، کِرمِ شَب اَفروز، شَب چِراغَک، چِراغینِه، کاوُنِه، چِراغَک، شَب تاب
سبزی فروش. (ناظم الاطباء). فروشندۀ تره. فروشندۀ گندنا. بقال: ابلهی کن برو که تره فروش تره نفروشدت به عقل و تمیز. چیز باید که کار در عالم چیز دارد که خاک بر سر چیز. مسعودسعد. و رجوع به تره شود
سبزی فروش. (ناظم الاطباء). فروشندۀ تره. فروشندۀ گندنا. بقال: ابلهی کن برو که تره فروش تره نفروشدت به عقل و تمیز. چیز باید که کار در عالم چیز دارد که خاک بر سر چیز. مسعودسعد. و رجوع به تره شود
که به فروختن دنبه اشتغال دارد. که دنبه فروختن پیشه دارد. (یادداشت مؤلف). الاّء. (منتهی الارب) ، کنایه از دلبر سرین بزرگ: دلبر دنبه فروشم که ز جان می چربد به صفا از همه خوبان جهان می چربد. سیفی (از آنندراج)
که به فروختن دنبه اشتغال دارد. که دنبه فروختن پیشه دارد. (یادداشت مؤلف). اَلاّء. (منتهی الارب) ، کنایه از دلبر سرین بزرگ: دلبر دنبه فروشم که ز جان می چربد به صفا از همه خوبان جهان می چربد. سیفی (از آنندراج)
فروشندۀ کاه. کسی که شغلش فروختن کاه است: بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه فروشان، و آن را دروازۀ غوریان خوانند. (تاریخ بخارا). - میدان کاه فروشان، آنجا که فروشندگان کاه گرد آیند و کاه فروشند
فروشندۀ کاه. کسی که شغلش فروختن کاه است: بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه فروشان، و آن را دروازۀ غوریان خوانند. (تاریخ بخارا). - میدان کاه فروشان، آنجا که فروشندگان کاه گرد آیند و کاه فروشند
کسی که حبوب از قبیل گندم و جو فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه غله فروشد. فروشندۀ غله. رجوع به غلّه شود: غله فروش مادام بد بود و بدنیت... (منتخب قابوسنامه ص 178)
کسی که حبوب از قبیل گندم و جو فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه غله فروشد. فروشندۀ غله. رجوع به غَلّه شود: غله فروش مادام بد بود و بدنیت... (منتخب قابوسنامه ص 178)
آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر. (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یافته و بلقب ’حجه فروش’ شهرت یابند، مانند حاجی ملاباقر تبریزی حجه فروش که داستانی از او در کتاب ’النجم الثاقب’ حاجی نوری متوفی 1320 هجری قمری و در کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ص 551) آمده است. حجه فروش باید از محل سکونت موکل خود (حجه خر) با هزینۀ او بسفر حج اقدام کند ولیکن اگر دارائی موکل کفاف همه این مخارج را ندهد برخی اجازه میدهند که هزینۀ سفر حجه فروش فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت شود. و این حج را حج میقاتی نامند
آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر. (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یافته و بلقب ’حجه فروش’ شهرت یابند، مانند حاجی ملاباقر تبریزی حجه فروش که داستانی از او در کتاب ’النجم الثاقب’ حاجی نوری متوفی 1320 هجری قمری و در کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ص 551) آمده است. حجه فروش باید از محل سکونت موکل خود (حجه خر) با هزینۀ او بسفر حج اقدام کند ولیکن اگر دارائی موکل کفاف همه این مخارج را ندهد برخی اجازه میدهند که هزینۀ سفر حجه فروش فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت شود. و این حج را حج میقاتی نامند
یکی از چهار روستای معروف نیشابور که مقدسی در قرن چهارم از آن نام برده است. (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 413). و رجوع به بشتنفروش شود، دره ای که در آن گیاهی روید که خام خورند یا دره ای که در آن جز گیاه هرزه نروید. (از دزی ج 1 ص 89)
یکی از چهار روستای معروف نیشابور که مقدسی در قرن چهارم از آن نام برده است. (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 413). و رجوع به بشتنفروش شود، دره ای که در آن گیاهی روید که خام خورند یا دره ای که در آن جز گیاه هرزه نروید. (از دزی ج 1 ص 89)